پانسمان دولتی که 275 همت خرج داشت
داستان شاید برایتان آشنا باشد. جلوی دخل فروشگاه ایستادهاید، کارت میکشید و با دیدن رقم نهایی، قلبتان برای لحظهای میایستد. سبد خریدتان از ماه قبل خالیتر است، اما پولی که پرداخت کردهاید، بیشتر. با خودتان فکر میکنید: «درآمد من که تغییر نکرده، پس این پول کجا میرود؟» جواب این سوال، در راهروهای بانک مرکزی و وزارت اقتصاد پنهان شده است؛ جایی که اخیراً یک ماشین چاپ پول غولپیکر با صدای بلند به کار افتاده است.
خبر کوتاه و برای بسیاری، پیچیده بود: دولت در شش ماه اول امسال، حدود ۲۷۵ هزار میلیارد تومان (همت) از بانک مرکزی پول قرض کرده است؛ رقمی که از سقف مجاز هم فراتر رفته. این عدد به تنهایی شاید برایتان معنایی نداشته باشد، اما اگر بگویم این کار، سادهترین و در عین حال خطرناکترین روش برای تأمین مخارج است، داستان کمی روشنتر میشود. این یعنی دولت به جای کسب درآمد واقعی، به بانک مرکزی دستور داده پول جدید چاپ کند. پولی که هیچ کالا یا خدماتی پشتوانه آن نیست و مثل یک ویروس، ارزش پولهای موجود در جیب من و شما را از بین میبرد.
برخی کارشناسان با اشاره به آمارها میگویند کل بدهیهای دولت هنوز به رکورد سال گذشته نرسیده است. طبق دادههای مرکز مدیریت بدهیهای عمومی، خالص بدهی دولت در شهریور سال قبل حدود ۹۸۷ همت بود و با اضافه شدن این رقم جدید، هنوز به آن قله نرسیدهایم. اما مشکل، حجم کل بدهی نیست؛ مشکل، روش بازپرداخت آن است. این استقراض ۲۷۵ همتی مستقیماً از تنخواه بانک مرکزی انجام شده و این یعنی افزایش مستقیم پایه پولی. پایه پولی، آن پول داغ و پرقدرتی است که میتواند در اقتصاد کشور چند برابر شده و به سونامی نقدینگی و تورم تبدیل شود.
دامی به نام «بدهیهای روان»
اما چرا دولت، بزرگترین کارفرمای کشور، به چنین نقطهای رسیده که مجبور به روشن کردن موتور تورم شود؟ ریشه این مشکل به یک استراتژی مالی پرریسک در سالهای اخیر برمیشود: «سیالسازی بدهیها».
دولت در سالهای گذشته، برای پرداخت بدهیهای خود به پیمانکاران، بازنشستگان و کارمندان، به جای پول نقد، اوراق بدهی منتشر کرده است. یعنی به طلبکارانش گفته: «الان پول ندارم، این برگه را بگیر و چند ماه دیگر بیا پولت را بگیر.» این کار در ظاهر هوشمندانه به نظر میرسد. دولت میتواند پروژهها را پیش ببرد، حقوقها را پرداخت کند و چرخ اقتصاد را بچرخاند. اما این اوراق، سررسیدهای کوتاهمدت دارند و دولت را در یک چرخه بیپایان گرفتار میکنند: برای پرداخت بدهیهای قدیمی، باید بدهیهای جدید ایجاد کند.
این بازی تا زمانی ادامه پیدا میکند که خریداران جدیدی برای اوراق بدهی دولت وجود داشته باشد. اما وقتی شرایط اقتصادی سخت میشود یا اعتماد سرمایهگذاران کاهش مییابد، دولت با کوهی از بدهیهای سررسید شده تنها میماند. در این بنبست، تنها یک راه فرار باقی میماند: پناه بردن به بانک مرکزی.
و این دقیقاً همان اتفاقی است که امروز شاهد آن هستیم. استقراض ۲۷۵ همتی، فریاد کمک دولتی است که در دام بدهیهای کوتاهمدت خود گرفتار شده است. عده ای معتقدند این پول قرار نیست صرف ساختن یک کارخانه جدید یا یک جاده شود؛ قرار است زخمهای بدهیهای قبلی را به طور موقت پانسمان کند. پانسمانی که عوارض جانبی آن، یعنی تورم افسارگسیخته، مستقیماً جیب و سفره مصرفکننده نهایی را هدف میگیرد.
از سمت دیگر اما مقایسهها نشان میدهد این برداشت هنوز از وضعیت های قبلی رکورد کمتری را رقم زده است؛ آن هم با وجود افزایش تورم. دلیل دیگری که می تواند به این روند منجر شده باشد شرایط نابسمانی مانند سوانح غیر مترقیه و جنگی است. در همین خصوص دولت در نیمه اول سال با بیش از هزار همت کسری بودجه ناشی از شرایط جنگی مواجه بوده و هنوز بدهی به بانک مرکزی را تسویه نکرده است. اگر دولت قصد تعویق این بدهی به سال آینده را داشته باشد، تبعات تورمی جدیتری را به دنبال خواهد داشت.