تسهیل مسیر ایران به سوی ابهام هستهای
اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی، یک گزارش درباره درسهای جنگ 12 روزه منتشر کرده است. طبق بررسی این این اندیشکده: جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران در خرداد-تیر گذشته (ژوئن ۲۰۲۵)، با وجود موفقیتهای تاکتیکی همچون ترور فرماندهان و دانشمندان و حتی کشاندن پای آمریکا به بمباران مستقیم، در نهایت به یک شکست استراتژیک برای اسرائیل تبدیل شد. این درگیری نه تنها به فروپاشی داخلی ایران منجر نشد، بلکه با تقویت اتحاد ملی، پیشبرد ابهام هستهای ایران و افزایش خطر یک درگیری منطقهای گستردهتر در آینده، نتایجی معکوس به بار آورد.
هدف اصلی و استراتژیک اسرائیل از این جنگ، خنثی کردن دائمی ظرفیت ایران برای به چالش کشیدن سلطه منطقهای اسرائیل بود. برای رسیدن به این هدف، دو مسیر اصلی طراحی شده بود. مسیر اول، ایجاد فروپاشی از درون از طریق حملات زنجیرهای به رهبران نظامی و سیاسی، دانشمندان هستهای، زیرساختهای حیاتی انرژی، نهادهای دولتی و ایجاد وحشت روانی گسترده در میان مردم بود تا نارضایتی عمومی به شورش علیه حکومت تبدیل شود.
مسیر دوم که بر موفقیت مسیر اول استوار بود، کشاندن واشنگتن به یک رویارویی نظامی مستقیم، گسترده و پایدار با تهران بود. اسرائیل با نمایش عمق نفوذ اطلاعاتی خود، حذف سیستماتیک فرماندهان ارشد و حملات هوایی ویرانگر، تلاش کرد این تصور را ایجاد کند که ایران در آستانه سقوط کامل قرار دارد و یک ضربه نظامی سریع از سوی آمریکا میتواند کار را تمام کند. این استراتژی تا حدی موفق بود و به بمباران تأسیسات هستهای ایران توسط آمریکا در اواخر جنگ منجر شد.
با این حال، یکی از پایههای اصلی شکست استراتژیک اسرائیل، یک باور سادهانگارانه بود: اینکه شهروندان ایرانی در میانه یک جنگ تمامعیار، نارضایتیهای داخلی را بر بقای ملی ترجیح میدهند و به ابزاری برای تجزیه کشورشان تبدیل میشوند. آنچه در عمل رخ داد، موجی از همبستگی ملی و مردمی بود که در واکنش به حمله مستقیم به زیرساختها و امنیت عمومی شکل گرفت. این انرژی ملی، در کنار ضدحملات دقیق موشکهای بالستیک ایران، نقشی کلیدی در مختل کردن ماشین جنگی اسرائیل ایفا کرد.
این جنگ پیامدهای بلندمدت قابل توجهی نیز به همراه داشته است. شاید بزرگترین نتیجه متناقض این جنگ، تسهیل مسیر ایران به سوی ابهام هستهای بود. به گفته تئودور پوستول، استاد دانشگاه MIT، این حملات عملاً ایران را به یک «دولت دارای سلاح هستهای اعلامنشده» تبدیل کرده است. ایران اکنون با داشتن ذخایر اورانیوم غنیشده که مکان دقیق آن تنها برای مقامات ایرانی مشخص است، تنها یک گام فنی با مواد با درجه تسلیحاتی فاصله دارد و از مزایای استراتژیک ابهام هستهای - همان سیاستی که اسرائیل دهههاست در پیش گرفته - بهرهمند شده است. این نتیجه، که با تصمیم خود اسرائیل برای آغاز جنگ ممکن شد، این پرسش را مطرح میکند که آیا رهبران اسرائیل در آستانه دور جدیدی از درگیری، از اشتباهات گذشته درس گرفتهاند یا محکوم به تکرار آنها هستند.