رمزگشایی از یک شایعه: چرا همه از استعفای معاون اول میگویند؟
در دنیای سیاست، گاهی بلندترین صداها از سکوتها و غیبتها شنیده میشود. چند روزی است که در راهروهای مجازی و محافل سیاسی، زمزمهی استعفای محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، زیاد شنیده میشود. یک بار پیش از سفرش به روسیه و بار دیگر پس از بازگشت. هرچند دولت با قاطعیت این شایعه را تکذیب کرده، اما ظاهرا همانطور که قدیمیها میگفتند، «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها»!
حالا به نظر میرسد آن «چیزک» نه نامه استعفا، که یک اختلاف نظر بر سر شیوه اداره دولت است. گویا عارف، که کارنامهای طولانی در مدیریت کلان دارد، کاسهی صبرش از برخی ناهماهنگیها و دوبارهکاریها لبریز شده و حرفهایش را بیپرده با شخص رئیسجمهور در میان گذاشته است. او معتقد است که یک بیماری مزمن به جان ماشین اجرایی دولت افتاده است: موازیکاری.
این اصطلاح شاید برای مردم عادی کمی فنی به نظر برسد، اما در اقتصاد و مدیریت دولتی، معنای آن فلجکننده است. تصور کنید چند تیم مختلف، بدون هماهنگی با یکدیگر، برای ساختن یک دیوار تلاش میکنند. یکی آجر میچیند، دیگری همان بخش را تخریب میکند تا لولهکشی کند و سومی بیخبر از همه، دیوار را رنگ میزند. نتیجه چیست؟ اتلاف منابع، انرژی و زمان. دستاوردی که میتوانست چشمگیر باشد، در میان این هرج و مرج گم و عملاً خنثی میشود.
گلهی اصلی عارف نیز همین است. ظاهرا نکته او این است که برخی جبههبندیهای داخلی و فرآیندهای معیوب در انتصابات، باعث شده تا بخشهای مختلف دولت، ساز خود را بزنند. این ناهماهنگی باعث میشود اقدامات مثبت یک معاونت، با تصمیم نسنجیدهی معاونت دیگر از بین برود و در نهایت، دود آن به چشم مردم و اقتصاد کشور برود. درخواست او این است که رئیسجمهور شخصاً وارد میدان شود، مرزها و مسئولیتها را به طور شفاف ترسیم کند و به این آشفتگی مدیریتی پایان دهد. بنابراین، شایعه استعفا، بیش از آنکه خبر از رفتن عارف بدهد، ریشه در اختلافنظرها در کابینه دارد.
آیا این اختلافنظرها کار را به جایی میرساند که استعفای واقعی روی میز رئیسجمهور قرار گیرد؟ نظر شما چیست؟