صندلی ها سخن می گویند؛ چرخش قدرت در صحن مجلس؟
به گزارش زومان، در جریان ارائه گزارش یکساله از برنامه هفتم توسعه، وزرای دولت به جای نشستن در جای همیشگی ــ پشت به صحن و رو به هیأترئیسه ــ اینبار پشت به تریبون و روبهنمایندگان قرار گرفتند. صندلیها چرخیده بودند.
از زاویه دوربینهای صحن، دولت دیگر در امتداد هیأترئیسه نبود؛ در قاب جدید، رئیسجمهور در مرکز و وزرا در دو سوی او نشسته بودند، روبهروی بدنه مجلس. این نخستینبار در دهههای اخیر بود که چیدمان دولت در صحن علنی چنین تغییری به خود میدید.
نشانهای از جابهجایی معنا
در عرف چند دهه گذشته، جایگاه دولت در مجلس ثابت بود: ردیف جلو، پشت به صحن و رو به مرکز ادارهی جلسه. این چیدمان ظاهراً تشریفاتی بود، اما در واقع بازتاب فلسفهای حقوقی محسوب میشد. رئیسجمهور در ایران، بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی، پس از رهبری بالاترین مقام رسمی کشور است و مشروعیت خود را از رأی مستقیم مردم میگیرد. چنین جایگاهی او را در کنار مجلس قرار میدهد، نه در درون آن.
چینش سنتی یادآور منطق ریاستی و تفکیک قوا بود؛ مشابه آنچه در ایالات متحده دیده میشود. دولت در نهاد قانونگذاری حاضر میشود تا گزارش دهد یا از لوایح دفاع کند، اما نه بهعنوان عضوی از مجلس، بلکه بهعنوان قوهای مستقل که در چارچوب قانون پاسخگوست. جایگاه فیزیکی دولت در مجلس نیز همین معنا را بازتاب میداد: حضور در کنار قدرت قانونگذاری، اما با حفظ فاصلهی نهادی.
چیدمان جدید این نسبت را تغییر داد. جهت نگاه دولت از محور اداره صحن به سوی بدنهی نمایندگان چرخید؛ تغییری که نه به معنای کاهش جایگاه دولت، بلکه نشانهای از تغییر در زبان ارتباطی قواست. دولت دیگر در امتداد مدیریت جلسه ننشست، بلکه در برابر پارلمان قرار گرفت؛ از موقعیت «حضور رسمی» به موقعیت «گفتوگو مستقیم».
روایت رسمی و زمینه تاریخی
هنوز توضیح رسمی دربارهی دلیل این تغییر ارائه نشده است و حتی روشن نیست که این تصمیم با هماهنگی دولت بوده یا ابتکار هیأترئیسهی مجلس.
در طول چهار دهه گذشته، دولتها در زمان حضور در مجلس با چینشی نسبتاً ثابت ظاهر میشدند: در ردیف جلو و رو به هیأترئیسه. این چینش تلفیقی از اقتدار و احترام تشریفاتی بود؛ اقتداری که از رأی مردم میآمد و نظارتی که از سوی مجلس اعمال میشد. حضور دولت در صحن از ابتدا بر پایه همین توازن شکل گرفت: استقلال در عملکرد، پاسخگویی در چارچوب قانون.
در تطبیق با جهان؛ سیاست از زاویه صندلی
در بسیاری از مجالس دنیا، جای نشستن دولت بیش از یک موضوع تشریفاتی است؛ انعکاسی از نوع رابطهی میان قواست.
در بریتانیا، دولت و اپوزیسیون روبهروی هم مینشینند تا مناظره در مرکز سیاست باشد. در آلمان، دولت در ردیف پایین، روبه نیمدایرهی نمایندگان مینشیند تا بر اجماع و مسئولیت جمعی تأکید شود. در فرانسه، دولت در ردیف اول مجلس ملی روبه نمایندگان حضور دارد، اما رئیسجمهور هرگز در آنجا حاضر نمیشود.
ایران تا پیش از این جلسه به الگوی خاص خود نزدیک بود: حضور در صحن با حفظ استقلال قوه مجریه. دولت در قلمرو قانونگذاری حضور داشت اما جزئی از آن نبود؛ نه همسطح پارلمان و نه بیرون از آن. چنین الگویی میان تفکیک قوا و وحدت حاکمیت تعادل برقرار میکرد.
چرخش تازه، این توازن بصری را تغییر داده است. از زاویهای خوشبینانه، میتوان آن را نشانهی بلوغ گفتوگو دانست؛ از زاویهای دیگر، تلاشی برای تعریف تازهی نسبت دولت و مجلس در فضایی که مرز اقتدار و پاسخگویی باریکتر از همیشه به نظر میرسد.
میان اقتدار و پاسخگویی
در فلسفهی قانون اساسی ایران، دولت و مجلس دو رکن مکملاند: یکی برآمده از رأی مردم، دیگری نمایندهی همان رأی در قالب نظارت. حضور دولت در ردیف جلو همیشه نمادی از همین دوگانگی بوده است؛ اقتدار اجرایی در دل نظارت قانونی.
اکنون، در چیدمان جدید، همین حضور به مواجهه بدل شده است. دولت روبهروی نمایندگان نشسته و بدینترتیب گفتوگو از مسیر رسمی به مسیر مستقیم منتقل شده است.
اگر این چیدمان با هماهنگی دو نهاد انجام شده باشد، معنایش روشن است: شفافیت و تعامل بیشتر.
اما اگر بدون اطلاع دولت بوده باشد، تفسیر سیاسی دیگری پیدا میکند؛ مجلسی که میخواهد «صحنهی قدرت» را بازچینی کند و دولت را از موقعیت همعرض به موقعیت پاسخگو بکشاند.
در سیاست، گاهی جابهجایی فضا، بازتعریف قدرت است.
زبان فضا، زبان سیاست
در تاریخ جمهوری اسلامی، معماری قدرت همیشه حامل معنا بوده است؛ از جایگاه نخستوزیر زیر هیأترئیسه در دهه شصت تا حضور رسمی رؤسایجمهور در تریبون دفاع از کابینه در دهه نود. حالا، در آغاز دهه چهاردهم، دولت در همان صحن نشسته اما با زاویهای تازه.
چرخش صندلیها شاید در ظاهر تغییری فنی باشد، اما در عمق، بیانگر تحولی در زبان سیاست است؛ حرکتی از نمایش اقتدار به نمایش گفتوگو. در روزی که گزارش برنامهی هفتم توسعه ارائه شد، شاید مهمتر از آمار و ارقام، همین تغییر بیصدا بود که تصویری تازه از رابطهی دو قوه به نمایش گذاشت.
پایان: صحنهای کوچک، معناهایی بزرگ
در دهههای گذشته، گاه سخن از تغییر نظام سیاسی از پارلمانی به ریاستی در میان بوده، اما هیچگاه به اصلاح ساختاری منتهی نشده است.
با این حال، همانطور که اروینگ گافمن در نظریهی «نمایش در زندگی روزمره» توضیح میدهد، صحنه و نقشها در سیاست به اندازهی قوانین در شکلدهی به معنا و برداشت عمومی از قدرت تأثیر دارند.
شاید چرخش صندلیها در صحن علنی، هرچند کوچک و فنی، یادآور همین اصل باشد؛ اینکه گاه تغییر در فرم اجرا، پیشدرآمد تغییر در روایت قدرت است.