اصل سوم اقتصاد به زبان آدمیزاد: منافع حاشیهای
صبح زود در نانوایی سنگکی، آقا رضا مشغول پختن نانهای داغ بود و بوی خوش نان تازه تمام کوچه را پر کرده بود. در همین حین، پدری خسته با پنجاه هزار تومان پول در جیبهایش به خانه بازمیگشت. دو فرزند گرسنه منتظر او بودند و میدانست باید برای صبحانه و ناهارشان نان بخرد. قیمت هر نان سنگک ده هزار تومان بود.
1. نان اول برای صبحانه او و بچهها ضروری بود. بدون آن صبحانهای در کار نبود. در ذهنش به این نان اول ارزش پانزده هزار تومانی داد و بدون تردید آن را خرید.
2. نان دوم را برای ناهار امروز در نظر گرفت؛ با پنیر و سبزی. این نان هم ارزش دوازده هزار تومانی برایش داشت و تصمیم گرفت آن را نیز بخرد.
3. وقتی به نان سوم فکر کرد، مکثی کرد. با خود گفت: شاید این نان سوم تا فردا بیاستفاده بماند یا حتی فاسد شود. برای همین، ارزش آن را تنها پنج هزار تومان برآورد کرد و از خریدش منصرف شد.
هر سه نان قیمت یکسانی داشتند، اما تصمیم او برای خرید هر کدام متفاوت بود. زیرا او بر اساس ارزش آخرین نان تصمیم میگرفت، نه بر اساس کل خرید.
گرگوری منکیو در کتاب مشهورش اصول اقتصاد میگوید: «افراد عاقل به حاشیه فکر میکنند.»
این یعنی: به جای نگاه به کل، فقط به آخرین واحد نگاه کن.
عنوان | معنی | مثال |
هزینه حاشیهای | هزینه آخرین چیزی که میخری | ۱۰ هزار تومان برای نان سوم |
فایده حاشیهای | ارزشی که تو به آخرین چیز میدی | فقط ۵ هزار تومان (چون ممکنه فاسد شه) |
قانون طلایی | تا فایده > هزینه → ادامه بده وقتی فایده = هزینه → توقف | وقتی فایده = هزینه → وایسانان اول و دوم: آره نان سوم: نه
|
حاشیهاندیشی یعنی چی؟ (خیلی ساده)
همون داستان، تو زندگی واقعی
- درس خوندن: این ۱ ساعت دیگه، نمره من رو چقدر بالا میبره ؟
- بورس: این ۱ میلیون دیگه، سودش بیشتر از ریسکش هست؟
- رژیم: این قاشق برنج دیگه، لذتش بیشتر از پشیمونیش هست؟
🏆 حالا نوبت شماست!
آخرین باری که گفتی «یه ذره دیگه نمیارزه» کی بود؟ نان سوم رو نمیخریدم چون...