اروپا در تله چین و آمریکا؛ بلوک سبز در فکر راه نجات
به گزارش زومان، برای دههها، اتحادیه اروپا با آرامش خیال باور داشت کلید آینده در دست اوست. چین در تولید پیشتاز بود و آمریکا بزرگترین ارتشها را داشت، اما در حوزه قانون و مقررات، اروپا مرکز قدرت جهانی محسوب میشد. طی دوران جهانیسازی، تنها اتحادیه اروپا میدانست چگونه کشورهای ملی را به بلوکهایی تبدیل کند که جمعشان بزرگتر از بخشهای جداگانه آن باشد.
اما امروز دیگر هیچ اطمینانی وجود ندارد. چین نه تنها صادرات خود را با یارانهها و تخفیفها افزایش میدهد، بلکه در صنایع بزرگ اروپایی، از جمله خودروسازی، پیشتاز و نوآور است. تراز تجاری آلمان با چین در سال گذشته ۶۶ میلیارد یورو کسری داشته و امسال احتمالاً به بیش از ۸۵ میلیارد یورو میرسد، معادل حدود ۲ درصد تولید ناخالص داخلی. نگرانی اصلی این است که چین از وابستگی اروپا بهرهبرداری کرده و تحریمها یا تهدید آنها در زمینههای حیاتی مانند نیمههادیها و فلزات کمیاب را علیه اروپا به کار میگیرد.
این شرایط در حالی است که رئیسجمهور آمریکا نیز تعهد خود به امنیت ناتو را زیر سؤال برده و با بهرهگیری از وابستگی نظامی و اقتصادی اروپا، توافق تجاری به نفع خود و به ضرر کشورهای اروپایی اعمال میکند.
راهکارهای بروکسل: محافظهکاری یا اقدام جسورانه؟
براساس گزارش اکونومیست، اتحادیه اروپا برای بقا در جهانی که قوانین آن با قدرتهای بزرگ تعریف نمیشوند، به دنبال راهکارهای تازه است. برخی در بروکسل و پایتختها از استفاده از تعرفهها و سیاستهای صنعتی برای حمایت از صنایع استراتژیک دفاع میکنند. البته، این رویکرد هم خطرات خود را دارد؛ زیرا به هر چیزی از غلات تا چوب میتواند برچسب «امنیت ملی» بخورد و محدودیتها بر مصرفکنندگان اروپایی فشار وارد کند، بدون آنکه لزوماً نتیجه مورد انتظار حاصل شود.
از سوی دیگر، احزاب پوپولیست راستگرا از ناتوانی بروکسل انتقاد میکنند و خواستار تمرکز بر راهکارهای ملی هستند. آنها باور دارند که بروکسل اقتصاد اروپا را کند و حاکمیت کشورها را تضعیف کرده است. اما چنین رویکردی، حتی بدون خروج کشورها از اتحادیه، میتواند منجر به رکود، اختلافات داخلی و تضعیف همکاری در سطح اتحادیه شود. نتیجه، مسیر پرخطری است که تنها قدرت جمعی کشورهای عضو میتواند از آن جلوگیری کند.
اروپا هنوز ابزار قدرت دارد
با وجود تهدیدها و چالشهای جهانی، اتحادیه اروپا هنوز میتواند از قدرت قانونی و تجاری خود بهره ببرد. اتحادیه میتواند در برابر یارانهها و دامپینگ چین اقدام کند و با متنوعسازی تأمینکنندگان خود، آسیبپذیری صنایع اروپایی را کاهش دهد. ابزارهایی مانند «ضد اجبار» اتحادیه امکان پاسخ متقابل، از جمله محدودیت صادرات کالاهای حیاتی به چین، را فراهم میکنند.
علاوه بر این، تلفیق اقتصادی کشورهای عضو و اصلاح قوانین داخلی ضروری است. کاهش بروکراسی، بهبود بهرهوری انرژی و ایجاد انگیزه برای رشد و رقابت، پایههای اساسی بازگشت قدرت اتحادیه اروپا محسوب میشوند. حتی با تمرکز بر بازار خدمات و سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی، اروپا میتواند بخشهای مختلف اقتصاد خود را تقویت کند، بدون آنکه صرفاً به تولید صنعتی محدود شود.
چالش نهایی: اراده برای تغییر
یکی از دشوارترین مسائل برای اتحادیه اروپا، هماهنگی ۲۷ کشور مستقل است. رهبران باید به شهروندان نشان دهند که تغییر اجتنابناپذیر است و تنها از طریق اقدام مشترک میتوان سرنوشت قاره را رقم زد. در غیر این صورت، چین و آمریکا تغییرات جدی و تحمیلشده را به اروپا تحمیل خواهند کرد.
اروپا هنوز میتواند مدافع قوانین و مقررات جهانی باشد و با همکاری با کشورهای همفکر، به دنبال بازارهای جایگزین برای کاهش وابستگی به چین باشد. مذاکرات با هند، کشورهای عضو مرکوسور و پیوستن به CPTPP میتوانند فرصتهای تازهای ایجاد کنند.
رهبران اتحادیه اروپا باید باور کنند که توقف، بیعملی و اختلافات داخلی، تنها روند افول را تسریع میکنند. برای موفقیت در قرن بیستویکم، اتحادیه نیازمند استراتژی هماهنگ، جسورانه و مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی و سیاسی جهان است.