چین بانکدار وال استریت شد؛ ردپای اعتبار 2 تریلیون دلاری در قلب آمریکا
به گزارش زومان، چین که زمانی بهعنوان وامدهنده اصلی به کشورهای در حال توسعه شناخته میشد، بیسروصدا مسیر سرمایههای خود را تغییر داده و به بزرگترین بستانکار اقتصادهای ثروتمند جهان تبدیل شده است.
یک مطالعه تازه از سوی ایددیتا که رویترز آن را گزارش کرده، ابعاد این چرخش بزرگ را آشکار میکند. بر اساس این گزارش، چین در دو دهه گذشته با اعطای حدود دو تریلیون و دویست میلیارد دلار وام و کمک خارجی، به بزرگترین طلبکار رسمی جهان تبدیل شده است.
این رقم آنقدر بزرگ است که در ذهن نمیگنجد، اما اگر آن را با اقتصاد خودمان مقایسه کنیم، ماجرا روشنتر میشود. این عدد تقریباً معادل درآمد حاصل از چهل تا پنجاه سال صادرات نفت ایران است؛ یا به عبارتی، هشت تا 9 برابر کل تولید ناخالص داخلی کشور ما در یک سال.
نکته شگفتانگیز اینجاست که بخش بزرگی از این ثروت عظیم، دیگر راهی کشورهای فقیر نمیشود. در چرخشی معنادار، این اعتبار به سمت اقتصادهای پیشرفته سرازیر شده و در این میان، ایالات متحده بزرگترین دریافتکننده وام از چین بوده است. حتی وامی که آمریکا بهتنهایی از چین گرفته، معادل چندین سال درآمد نفتی ایران است.
این تصویر نشان میدهد بازیگری که فکر میکردیم تنها حامی مالی «جنوب جهانی» است، اکنون به بانکدار والاستریت و لندن تبدیل شده است.
وام برای تسلا، اعتبار برای آمازون
اما این پولها دقیقاً کجا میروند؟ گزارش ایددیتا نشان میدهد که وامهای چین فقط به دولتها محدود نیست. بخش قابل توجهی از این اعتبارات به شرکتهای بزرگ و راهبردی در اقتصادهای پیشرفته رسیده است.
در آمریکا، پروژههای زیرساختی، پایانههای فرودگاهی، مراکز داده و حتی طرحهای انرژی پاک با پول چینیها اجرا شدهاند. شگفتانگیزتر آنکه غولهای فناوری و صنعت مانند تسلا، آمازون، ورایزن و جنرالموتورز نیز از خطوط اعتباری چین استفاده کردهاند.
این یعنی نفوذ مالی چین از دالانهای دولتی فراتر رفته و به قلب تپنده نوآوری و صنعت غرب رسیده است. این تغییر مسیر ناگهانی، تصادفی نیست. استراتژیستهای پکن با اهداف کاملاً مشخصی این شبکه مالی را طراحی کردهاند:
- نفوذ در فناوریهای آینده: با تأمین مالی شرکتهای فعال در حوزههایی مانند نیمهرساناها، هوش مصنوعی و انرژیهای پاک، چین جای پایی محکم در صنایع آیندهساز پیدا میکند.
- کنترل زنجیرههای تأمین: سرمایهگذاری در شرکتهای بزرگ به چین امکان میدهد تا بر زنجیرههای تأمین جهانی و دسترسی به مواد معدنی راهبردی کنترل بیشتری داشته باشد.
- کاهش ریسک و افزایش نفوذ: وام دادن به اقتصادهای باثبات غربی، ریسک بازپرداخت را کاهش میدهد. همزمان، قراردادهای مالی پیچیده، اهرمهای نفوذ ژئوپولیتیک بلندمدتی را برای پکن فراهم میکنند.
- مدیریت اقتصاد داخلی: هدایت سرمایه به خارج، به چین کمک میکند تا ظرفیت مازاد صنعتی خود را مدیریت کند و شرکتهای چینی را در بازارهای جهانی به بازیگران اصلی تبدیل کند.
به این ترتیب، ابتکار مشهور کمربند و جاده (Belt and Road) که زمانی پروژهای برای توسعه زیرساختها در کشورهای فقیر بود، اکنون به ابزاری پیچیده برای ورود به حساسترین بخشهای اقتصادهای بزرگ تبدیل شده است.
چین دیگر فقط جاده و پل نمیسازد؛ بلکه در حال خریدن سهمی از آینده اقتصاد جهانی است. آن رقم دو تریلیون دلاری، تنها یک عدد روی کاغذ نیست؛ بلکه نقشه راه یک قدرت نوظهور برای بازآرایی ساختار اقتصادی جهان است؛ بازی بزرگی که درک ابعاد آن برای هر ناظر اقتصادی، از جمله ما در ایران، حیاتی است.
به نظر شما این استراتژی جدید چین چه تأثیری بر آینده اقتصاد جهان خواهد داشت؟