هیولایی به نام تصادف؛ حوادث رانندگی بیش از 17 درصد بودجه سالانه را میبلعد
تصادف در ایران یک اتفاق نادر نیست؛ یک تراژدی تکراری است که هر ۲۰ دقیقه یک بار، زنگ خطر را نه تنها برای خانواده ها بلکه برای اقتصاد و آیندهی اجتماعی ما به صدا درمیآورد. اینجا آمارها به گواه میآیند. آنطور که سردار محمدباقر سلیمی، معاون عملیات پلیس راهور گفته تصادفات سومین عامل مرگومیر در ایران است و بیش از نیمی از قربانیان، جوانان زیر ۴۰ سال هستند. ایسنا نوشته که این مقام پلیس راهور، این پدیده را یک «جنگ پنهان» علیه نسل جوان توصیف میکند؛ جنگی که روزانه جان ۵۵ نفر را میگیرد و بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر را با جراحتهای سنگین، سربار سیستم درمانی و اقتصاد کشور میکند.
صورتحساب یک فاجعه ملی
شاید تصور کنیم هزینه یک تصادف، تنها غم از دست دادن یک عزیز یا هزینههای درمان یک مجروح است. اما وقتی از منظر اقتصادی به این فاجعه نگاه میکنیم، ابعاد تکاندهندهتری آشکار میشود. برآوردها نشان میدهد که به ازای هر فردی که در جادهها جان خود را از دست میدهد، یک فاکتور سنگین به ارزش ۱۷.۱ میلیارد تومان برای اقتصاد کشور صادر میشود. این رقم فقط یک عدد نیست؛ این هزینه، مجموع ارزش افزودهای است که یک نیروی کار جوان میتوانست در طول عمر خود برای کشور خلق کند، اما اکنون از بین رفته است.
حتی برای هر فردی که زنده میماند اما با جراحت دستوپنجه نرم میکند، بیش از ۶ میلیارد تومان هزینه به سیستم اقتصادی تحمیل میشود. وقتی تمام این ارقام را کنار هم بگذاریم، به عددی باورنکردنی میرسیم؛ بر اساس گزارش ایسنا، ۱۷.۷ درصد از کل بودجه سالانه کشور، مستقیماً دود میشود و به هوا میرود؛ بودجهای که میتوانست صرف ساخت صدها مدرسه، بیمارستان یا توسعه زیرساختها شود، حالا در این گرداب مرگ فرو میرود.
ریشهها در آسفالت و آهنقراضه
چرا به اینجا رسیدهایم؟ پاسخ در ترکیبی از عوامل نهفته است. از یک سو، ۲۷ درصد از ناوگان خودرویی کشور فرسوده است؛ خودروهایی که نه ایمنی دارند و نه استانداردهای روز را پاس میکنند. از سوی دیگر، زیرساختها نیز فریاد میزنند. ۶۲ درصد تصادفات در ورودی و خروجی شهرها رخ میدهد؛ نقاطی کور که تداخل تردد، نبود روشنایی کافی و سرعت بالا، آنها را به قتلگاه تبدیل کرده است. در این میان، موتورسواران و عابران پیاده، به عنوان آسیبپذیرترین حلقههای زنجیره ترافیک، بیشترین سهم را در میان قربانیان دارند.
سردار سلیمی هشدار میدهد که اگر سیاستهای کنترلی گذشته نبود، امروز با آمار وحشتناک ۵۰ هزار کشته در سال روبرو بودیم. این آمارها یک هشدار جدی است.
شما فکر میکنید ریشهی اصلی این فاجعهی ملی کجاست؟