مهره پزشکیان در ناترازی کیش شد؛ تجربه مصر، زنگ خطری برای ایران
تصور کنید کشوری که ثروتش در چاههای نفت و سدهای برق دفن شده، اما تابستانهایش را با خاموشیهای مکرر و زمستانهایش را با قطعی گاز میگذراند.
ایران، غول خاورمیانه در ذخایر انرژی، سالانه معادل ۱۰۰ میلیارد دلار یارانه پنهان میسوزاند – بیشتر از بودجه کل آموزش و بهداشت.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری که با شعار "وفاق ملی" و وعده حل ریشهای مشکلات اقتصادی به قدرت رسید، حالا با تشکیل سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی، شمشیری دو لبه برداشته: یکی برای بریدن از هدررفت، و دیگری که ممکن است به پایش بزند.
این نهاد نوپا، که از ادغام سه غول پراکنده (شرکت بهینهسازی سوخت، ساتبا و ستاد حملونقل) زاده شده، قرار است ناترازی را ریشهکن کند و یارانهها را عادلانه سازد.
اما در نخستین روزهای آبان، راهبرد وفاقی پزشکیان با دو سد برخورد کرده: طوفان سیاسی علیه انتصاب اسماعیل سقاب اصفهانی، و لابیهای اداری وزارتخانهها که اختیارات را چون گنج پاس میدارند.
آیا این سازمان، الگویی برای تحول میشود یا به فهرست بلند "اصلاحات ناکام" ایران میپیوندد؟
گام جسورانه: از بحران به سازمان فرابخشی
پزشکیان، که کمپینش را بر "همه برای ایران" بنا کرد، از تیرماه ۱۴۰۴ دست به کار شد: دستوری بر اساس ماده ۴۶ برنامه هفتم پیشرفت، برای ادغام نهادهای پراکنده و ایجاد یک "ناظر کلان" انرژی. نتیجه؟ سازمانی زیر نظر مستقیم ریاستجمهوری، با اختیارات نظارت بر وزارت نفت و نیرو، و بودجهای از عوارض فلر و صرفهجوییها.
هدف: صرفهجویی ۱۲۸۵ هزار بشکه نفت خام در روز، از کشاورزی تا حملونقل. انتصاب سقاب اصفهانی – با سابقه تحولی در قوه قضائیه و ستاد دولت – به عنوان رئیس، قرار بود نماد "مدیریت راهبردی" باشد. حکم انتصاب، با تأکید بر "اتکال به خدا و وفاق ملی"، این سازمان را به ابزاری برای هماهنگی فرابخشی بدل کرد. اما این گام، پیش از آنکه میوه دهد، میوه تلخ واکنشها را چید.
صورت مسئله: وفاق در محاصره گارد سیاسی و سدهای اداری
شعار پزشکیان، "وفاق برای پیشرفت"، در حوزه انرژی به آزمون سختی افتاده. دو مانع اولیه، ریشه در اقتصادسیاسی دارند: توزیع ناعادلانه قدرت و منافع. نخست، چالش سیاسی: حامیان اصلی پزشکیان – از اصلاحطلبان درون کابینه تا فعالان مدنی بیرون – به انتصاب سقاب گارد گرفتهاند. پست افتتاحیه سقاب در توئیتر، که با درخواست متواضعانه "کمک از متخصصان" برای رفع ناترازی همراه بود، بیش از ۳۷ هزار بازدید جلب کرد، اما بخش عمده ریپلایها (بیش از ۸۰ درصد از ۱۵۲ مورد تا ۱۳ آبان) به جای حمایت، به طعنه و انتقاد آغشته بودند.
آذر منصوری، از رهبران جبهه اصلاحات، صریح پرسید: "بر مبنای کدام تخصص و تجربه موفق؟" – سؤالی که اکو شد در میان فعالان مدنی و کارشناسان، جایی که شایعهای قدیمی در مورد "تحصیلات روانشناسی" او (که منابع رسمی آن را به مدیریت راهبردی مرتبط میدانند) به طنزهایی چون "این انتصاب خودش یک ناترازی است" دامن زد.
البته پشت صحنه انتقادات به مدرک تحصیلی سقاب از سوی اصلاح طلبان سابقه سیاسی اسماعیل سقاب اصفهانی و در پیوندهای نزدیکش با ابراهیم رئیسی نهفته است – پیوندهایی که برای حامیان ائتلافی پزشکیان، چون خنجری از پشت عمل میکنند.
سقاب، که از سال ۱۴۰۱ به عنوان دبیر ستاد تحول دولت سیزدهم (منصوب مستقیم رئیسی) و مشاور عالی رئیسجمهور سابق فعالیت داشت، نه تنها در تدوین اسناد تحولی (مانند سند تحول قضایی و برنامههای کلان انرژی) نقش کلیدی ایفا کرد، بلکه در روایتهای پس از مرگ رئیسی، خود را به عنوان "شاگرد وفادار" معرفی کرد.
از نظر اصلاح طلبان، نزدیکان به رئیس دولت گذشته خاستگاه جبهه پایداری داشتند و این سابقه، در بستر دولت ائتلافی پزشکیان – که بر شایستهسالاری فراجناحی تکیه دارد – به عنوان "بازگشت به اصولگرایی سخت" تفسیر میشود، جایی که انتصاب سقاب، نه تنها تخصص فنی را زیر سؤال میبرد، بلکه تعادل شکننده وفاق ملی را برهم میزند.
البته سوابق سقاب نشان می دهد گرچه یار رئیسی در آستان قدس و دولت بوده اما به جهت تفکر اقتصادی با پایداری مرز بندی دارد اما برای حامیان اصلاحطلب، پزشکیان که پیروزی او را به عنوان گسست از "دولت قبلی" می دانستند، این انتصاب حس خیانت می دهد.
از همین رو بدون ترمیم این شکاف، سیاستهای سازمان (مانند عادلانهسازی یارانهها) نه تنها بدون اجماع پیش نمیرود، بلکه میتواند به "جنگ داخلی ائتلاف" منجر شود – سناریویی که سابقه انتصابهای جنجالی در ایران (مانند دولت روحانی) بارها آن را اثبات کرده است.
در واقع این طوفان دیجیتال، فراتر از یک جنجال گذرا، مشروعیت و اثربخشی سازمان را از بنیاد متزلزل میکند. در اقتصادی که یارانههای انرژی – معادل بیش از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی – نه تنها ابزاری برای کنترل تورم، بلکه سلاحی برای حفظ وفاق اجتماعی است، چنین گاردی از سوی ائتلاف خودی میتواند به انشقاق عمیق منجر شود.
سیاستهای احتمالی سقاب، مانند سهمیهبندی هوشمند یارانهها یا اولویتدهی به تجدیدپذیرها، بدون اجماع حامیان اصلاحطلب – که کمپین پزشکیان را بر دوش کشیدند – به بنبست میخورد.
سابقه نشان میدهد: در دولتهای ائتلافی ایران، از دست رفتن حمایت داخلی اغلب به "اصلاحات معلق" میانجامد، جایی که وفاق شعاری، نخست قربانی اختلافات درونی میگردد. اگر پزشکیان نتواند این شکاف را ترمیم کند، سازمان جدید – که قرار بود نماد "همه برای ایران" باشد – ممکن است به نمادی از "همه علیه یکدیگر" بدل شود.
مقاومت اداری برابر نهاد جدید
وزارت نفت و نیرو، نگهبانان سنتی منابع، در برابر واگذاری اختیارات مقاومت میکنند. آییننامه اجرایی ماده ۴۶، ۵ درصد سود شرکتهای تابعه را به حساب سازمان میریزد و گزارشهای عملکرد را مستقیم به مجلس میفرستد – تهدیدی برای لابیهای درونی. گزارشهای اولیه (تا آبان ۱۴۰۴) از "تأخیر در انتقال پرسنل ساتبا" خبر میدهند، و سابقه ایران (مانند شکست هدفمندی یارانهها در دهه ۹۰) هشدار میدهد: ذینفعان، از مدیران میانی تا صنایع وابسته، اختیارات را چون "حق موروثی" پاس میدارند. این مقاومت، نه تنها موازیکاری را زنده نگه میدارد، بلکه هدررفت را تشدید میکند – در حالی که ناترازی، ۵ درصد تورم سالانه را شعلهور میسازد.
سناریوهای پیش رو: درسهایی از جهان سوم
اقتصادسیاسی ایران، با ترکیبی از تحریمها و رانتهای انرژی، سناریوهای متنوعی پیش روی سازمان مینهد. بر اساس تجربیات جهانی در کشورهای در حال توسعه – جایی که اصلاحات انرژی اغلب با "مخالفت نهفته" روبرو بوده – سه مسیر محتمل است:
۱. سناریوی "بنبست بوروکراتیک": مشابه مصر در دهه ۲۰۱۰، جایی که ادغام نهادهای برق با مقاومت لابیهای دولتی به شکست انجامید و ناترازی را ۲۰ درصد افزایش داد. در ایران، اگر گارد سیاسی سقاب را فلج کند و وزارتخانهها همکاری را به تأخیر بیندازند، سازمان به "نهادی تشریفاتی" بدل میشود – یارانهها هدر میروند، و وفاق پزشکیان به "وعدههای خالی" تقلیل مییابد.
۲. سناریوی "اصلاح تدریجی با مشوق الهامگرفته از هند، که در اصلاحات ۲۰۱۵ با "مشارکت ذینفعان" (جلسات مشورتی با مدیران ایالتی) مقاومت را ۴۰ درصد کاهش داد و دسترسی برق را دو برابر کرد. پزشکیان میتواند با تخصیص "سهم از صرفهجوییها" (مانند گواهیهای بورس انرژی) به وزارتخانهها، لابیها را به شریک بدل کند.
۳. سناریوی "تحول رادیکال" : چون برزیل در دهه ۱۹۹۰، که با "نظارت مستقل" دعوت از NGOها و بخش خصوصی و بودجه جداگانه، لابیهای نفتی را خنثی کرد و بهرهوری را ۲۵ درصد افزایش داد. در ایران، اگر پزشکیان "کمیته مشورتی فرابخشی" با کارشناسان مستقل تشکیل دهد (تا آذر ۱۴۰۴)، و سقاب پاسخگوی شایعات شود، سازمان میتواند الگویی برای "وفاق عملی" بسازد – با آزادسازی منابع برای رشد ۲ درصدی تولید ناخالص داخلی.
این سناریوها، برگرفته از گزارش بانک جهانی (۲۰۱۹) در "بازاندیشی اصلاحات بخش برق در جهان در حال توسعه"، نشان میدهد موفقیت به "دیالوگ اولیه" و "مشوقهای مالی" بستگی دارد – نه اراده تنها.
چشمانداز: از وعدة تا واقعیت
پزشکیان، که با وفاق آمد، حالا در آینه انرژی خود را میبیند: سازمان جدید، فرصتی طلایی برای اثبات شعارهایش است، اما چالشهای سیاسی و اداری، چون سایهای بر آن افتاده. اگر درسهای جهانی (مشارکت، شفافیت، مشوق) را به کار گیرد، این نهاد نه تنها ناترازی را میشکافد، بلکه وفاق را از کلام به عمل بدل میکند. در غیر این صورت، آبان ۱۴۰۴ به یادگار میماند به عنوان ماهی که "انرژی"، نخست "سیاست" را سوزاند. به نظر شما کدام سناریو در ایران تکرار می شود؟ سقاب می تواند انرژی را تراز کند؟