یک هفته تعلل، ۲۸ میلیون تومان ضرر: سرگذشت یک خریدار خودرو در تهران
«قیمت» به تازگی صاحب یک ثروت بادآورده شده بود؛ ارثیهی یک میلیارد تومانی پدربزرگش که قرار بود رویای خودروی شخصیاش را محقق کند. هفتهی پیش، همه چیز برای خرید یک پژو ۲۰۷ دندهای صفر کیلومتر مهیا بود. پول در حسابش خوابیده بود و آگهیها را بالا و پایین میکرد، اما سهلانگاری یا شاید یک حس اطمینان کاذب، کار را به تعویق انداخت. فکر میکرد بازار خودرو که به این سرعت تغییر نمیکند. اما در اقتصاد ایران، یک هفته زمان زیادی است؛ زمانی کافی برای یک زلزلهی کوچک در بازار.
در هفته دوم آبان ۱۴۰۴، قیمت با خیال راحت دادههای پلتفرم دیوار را بررسی کرده بود. در تهران، میانگین قیمت پژو ۲۰۷ دندهای صفر حدود یک میلیارد و ۱۹ میلیون تومان بود. بازار آرام به نظر میرسید؛ نیمی از آگهیها قیمتی پایینتر از یک میلیارد و ۲۰ میلیون تومان داشتند و ارقام نزدیک به هم، از ثبات خبر میداد. اما او خرید را به هفتهی بعد موکول کرد و این، آغاز داستانی پرهزینه بود.
دلار از خواب پرید، «قیمت» نگران شد
خبر مثل بمب صدا کرد: دلار صعود کرد. در عرض چند روز، نرخ ارز که روی ۱۰۷ هزار تومان آرام گرفته بود، با یک خیز بلند به کانال ۱۱۲ هزار تومان رسید. این یعنی یک افزایش ۵ درصدی در یک هفته. ترسی به دل «قیمت» افتاد. آیا این موج به بازار خودرو هم رسیده بود؟ او دوباره به سراغ آمارها رفت و با واقعیتی تلخ روبرو شد.
آمارها در هفته سوم آبان، قصهی دیگری میگفتند. میانگین قیمت همان خودرو در تهران به یک میلیارد و ۴۸ میلیون تومان رسیده بود. یعنی در یک هفته، رویای او ۲۸ میلیون تومان گرانتر شده بود. نکتهی جالبتر، فاصلهی ایجاد شده بین میانگین و میانه بود. با اینکه عمدهی قیمتها زیر یک میلیارد و ۳۴ میلیون تومان بودند، چند آگهی با قیمتهای بسیار بالا، میانگین را به سمت بالا کشیده بودند. این یعنی بازار از آن آرامش هفتهی قبل فاصله گرفته و آشفته شده بود.
سفر تلفنی به سه کلانشهر دیگر
۲۸ میلیون تومان برای «قیمت» رقم کمی نبود. او به فکر افتاد که شاید در شهرهای دیگر اوضاع بهتر باشد. گوشی را برداشت و تور ایرانگردی تلفنیاش را شروع کرد. اولین تماس با عمویش، مشهدی رضا، در مشهد بود. عمو رضا خبر داد که در مشهد هم بازار بینصیب نمانده و میانگین قیمت به یک میلیارد و ۴۰ میلیون تومان رسیده، هرچند بازار باثباتتر از تهران به نظر میرسید.
مقصد بعدی اصفهان بود، جایی که پسر داییاش مجید زندگی میکرد. مجید قصه های اصفهان از بازاری داغتر خبر داد: «اینجا میانگین قیمت یک میلیارد و ۴۵ میلیون تومانه و بازار متعادله، ولی روی همین قیمت بالا!»
«قیمت» ناامیدانه شمارهی پسرخالهاش، عسگر، را در تبریز گرفت. اما این بار خبرها کمی بهتر بود. عسگر گفت: «در تبریز میانگین قیمت روی یک میلیارد و ۳۶ میلیون تومانه و بازار هم آرامه». تبریز کمترین تأثیر را از این موج گرانی پذیرفته بود و به نظر میرسید باثباتترین و ارزانترین بازار در میان این چهار کلانشهر است.
تبریز، مقصد نهایی یا حسرت فرصت از دست رفته؟
به نظر میرسید مقصد بعدی «قیمت» برای خرید خودرو، تبریز خواهد بود. اما در گوشهی ذهنش یک حساب و کتاب دیگر آزارش میداد. او با خودش فکر کرد: «اگر هفتهی پیش به جای تعلل، با همان یک میلیارد تومان دلار خریده بودم چه؟» با یک حساب سرانگشتی، متوجه شد که ارزش پولش در بازار ارز حدود ۵ درصد بیشتر شده بود، در حالی که خودرو در بهترین حالت (در تهران) حدود ۲.۸ درصد گران شده بود. شاید بزرگترین اشتباه او نه تعلل در خرید خودرو، که تعلل در تبدیل ریال به یک دارایی دیگر بود. حالا او مانده بود با یک انتخاب: سفر به تبریز برای خریدی ارزانتر یا حسرت فرصتی که برای سودی بزرگتر از دست داده بود.