فرمول جدید ظریف برای توافق ایران و آمریکا
به گزارش زومان، روابط ایران و آمریکا در سالهای اخیر تحت یک چرخه امنیتیسازی قرار داشته است. هر اقدام دفاعی یا احتیاطی از سوی ایران، از طرف مقابل به عنوان تهدید تلقی شده و واکنش تهاجمی ایجاد کرده است. این روند متقابل باعث شده است که هر دو طرف بیشتر در موضع تدافعی قرار بگیرند و فضای تعامل به مرور خطرناکتر و تنشآلود شود. نتیجه این چرخه، کاهش انعطافپذیری طرفین و استمرار رفتارهای واکنشی بوده است.
این تصویری است که میتوان از روابط ایران و دشمنانش در سالهای اخیر ترسیم کرد؛ یک «چرخه امنیتیسازی» که همه را در موضعی واکنشی و تدافعی قرار داده است.
این تحلیل، محور اصلی یادداشتی است که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، به همراه امیرپارسا گرمسیری در مجله معتبر «فارن افرز» (Foreign Affairs) منتشر کرده است. آنها معتقدند فشار خارجی، ایران را ناگزیر به واکنش کرده است؛ واکنشهایی مانند افزایش سطح غنیسازی اورانیوم و سختگیریهای بیشتر در داخل. این اقدامات، دوباره طرف مقابل را به افزایش فشار ترغیب میکند و این چرخه خصمانه، مدام تکرار میشود.
نویسندگان این مقاله معتقدند که ایران در پاسخ به فشار فزاینده آمریکا و اسرائیل، سیاستهای مقاومتی و واکنشی اتخاذ کرده است. برای مثال، پس از حملات هدفمند، بحثهایی در میان مردم عادی درباره ضرورت تغییر دکترین دفاعی به سمت سلاح هستهای شکل گرفت و درخواستها برای بستن تنگه هرمز افزایش یافت. این در حالی است که به گفته ظریف، اگر این فشارها نبود، ایران به همکاریهای بیسابقه خود با آژانس انرژی اتمی ذیل برجام ادامه میداد و بر همکاریهای منطقهای متمرکز میشد.
چگونه میتوان این چرخه را شکست؟ یک تجربه موفق
اما آیا راهی برای خروج از این دور باطل وجود دارد؟ ظریف به یک نمونه موفق در گذشته اشاره میکند: توافق هستهای سال ۱۳۹۴ یا همان برجام.
او معتقد است که ایران در آن مقطع توانست این چرخه را بشکند. اما کلید این موفقیت چه بود؟
موفقیت ایران در دستیابی به توافق، پیش و بیش از هر چیز، محصول مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ بود؛ مشارکتی که توهم فروپاشی قریبالوقوع جمهوری اسلامی را در آمریکا و اروپا از بین برد.
به عبارت دیگر، شکستن چرخه از داخل و با یک اجماعسازی ملی آغاز شد. وقتی مردم به عنوان بزرگترین سرمایه کشور پای کار آمدند، قدرت چانهزنی دیپلماتیک ایران افزایش یافت و زمینه برای یک گفتوگوی نتیجهبخش فراهم شد.
نقشه راه آینده: از تهران تا واشنگتن
بر اساس این تجربه، ظریف یک نقشه راه دو مرحلهای را برای آینده پیشنهاد میکند:
۱. اجماع داخلی و دیپلماسی منطقهای: اولین قدم، ایجاد یک گفتوگوی ملی میان تمام گروههای سیاسی و اجتماعی برای رسیدن به اجماعی دوباره است. همزمان، دولت باید با اقدامات اعتمادساز، روابط خود را با همسایگان بهبود بخشد. تقویت روابط با قدرتهایی مانند چین و روسیه نیز ضروری است، اما این کار نباید از سر ناچاری باشد. بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات با آمریکا به ایران کمک میکند تا یک شریک برابر و جدی برای همه باشد، نه یک متحد اجباری.
۲. مدیریت اختلافات با آمریکا: ظریف معتقد است برای شکستن کامل این چرخه، «مدیریت اختلافات با آمریکا ممکن است ضروری باشد.»
او پیشنهاد میکند تهران احتمال گفتوگوی مستقیم و برابر با واشنگتن را بررسی کند. هدف، دوستی نیست؛ بلکه مدیریت هوشمندانه یک رابطه پر تنش است.
محور اصلی چنین گفتوگویی، همان گرهای است که برجام برای باز کردنش طراحی شده بود: برنامه هستهای ایران در برابر تحریمهای آمریکا. نویسندگان مقاله یک توافق دوجانبه ساده را پیشنهاد میکنند:
- ایران تعهد دهد که هرگز سلاح هستهای تولید نمیکند.
- آمریکا تعهد دهد که هرگز علیه ایران جنگ نظامی یا اقتصادی به راه نمیاندازد.
به گفته ظریف، اگر چنین توافقی شکل بگیرد، راه برای همکاری در حوزههای دیگر نیز باز میشود. ایران، با جمعیت تحصیلکرده و بخش خصوصی پویا، یکی از پایدارترین اقتصادهای دستنخورده جهان است و میتواند در زمینههای علمی و فناوری همکاری کند.
حتی در موضوعاتی مانند مبارزه با تروریسم، قاچاق مواد مخدر و امنیت دریانوردی، منافع مشترکی وجود دارد که میتواند زمینه همکاریهای محدود اما موثر را فراهم کند.
در نهایت، این تحلیل نشان میدهد که خروج از معمای امنیتی فعلی، نیازمند یک تغییر نگاه است: تغییری که از داخل کشور و با تکیه بر قدرت مردم آغاز میشود و با دیپلماسی هوشمندانه و شجاعانه در سطح بینالمللی ادامه مییابد.
شما با کدام بخش از این تحلیل موافق یا مخالفید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.